مینویسم برایت ای عزیز ترینم
مینویسم برایت ای عزیزترینم من مادر شدن را با تو درک کردم در ان لحظه که تو را در اغوش میگیرم و ارام در گوشهایت لالایی زمزمه میکنم در ان لحظه که تو را بوسه باران میکنم و تو برایم میخندی در ان لحظه که انگشتهای کوچکت را به دور انگشت من حلقه کردی و محکم فشردی در ان لحظه که چشمهای پاکت را در چشمانم خیره کردی و نگاهت را به نگاه مظطربم گره زدی و به من امید دادی همه اینها مسعولیتم را سنگین تر می کند پاکی تو مرا به خود می اورد و به روزهای بی رونق من رونق می بخشد تویی تنها امید من در این وانفسای روزگار دستان کوچکت ان نگاه معصومت خنده های بی بهانه ات ان صورت معصوم و بی الایشت...
نویسنده :
مامانی
0:20