هلیاهلیا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

هلیا دخمل خوشگل

دخترم با تو سخن میگویم

1392/4/31 10:06
نویسنده : مامانی
531 بازدید
اشتراک گذاری

 دخترم با تو سخن میگویم:

گوش کن با تو سخن میگویم

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو با قامت چون نیلوفر  

شاخه پر گل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل میبینم

گل گیسو، گل لبها، گل لبخند شباب

من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم

گل عفت، گل صد رنگ امید

گل فردای امید،گل فردای سپید

میخرامی و تو را مینگرم

چشم تو آینه ی روشن دنیا بین است

تو همان خرد نهالی که چنین بالیدی؟!

راست چون شاخه ی سرسبز برومند شدی؟!

همچو پر غنچه درختی همه لبخند شدی؟!

 

دیده بگشای در اندیشه ی گل چینان باش

همه گل چین گل امروزند

همه هستی سوزند

کس به فردای گل نمی اندیشد

آنکه گرد همه گلها به هوس می چرخد

بلبل عاشق نیست

بلکه گل چین سیه کرداریست

که سراسیمه

می دود در پی گلهای لطیف

تا یکی لحظه به چنگآورد و

و بریزد بر خاک

دست او دشمن باغ است ونگاهش ناپاک

 

تو گل شادابی

به ره باد مرو

غافل از باغ مشو

ای گل صد پر من

با تو در پرده سخن میگویم

عشق دیدار تو بر گردن من زنجیر است

و تو چون قطعه الماسی درشت و کمیاب

گردن آویزه این زنجیری

تا نگهبان تو باشم ز حرامی در شب

بر خود از رنج بپیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

 

دخترم، گوهر من

تو که تک گوهر دنیای منی

دل به لبخند حرامی مسپار

دزد را دوست مخوان

چشم امید بر ابلیس مدار

دیوخویان پلیدی که سلیمان رویند

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهر داند؟

نه خردمند بود

آنکه اهریمن را

ز سر جهل سلیمان خواند

 

دخترم، ای همه هستی من

تو چراغی تو چراغ همه شبهای منی

به ره باد مرو

تو گلی، دسته گلی، صد رنگی

پیش گل چین منشین

تو یکی گوهر تابنده بی مانندی

خویش را خوار مبین

ای سرا پا الماس

ز حرامی بهراس

قیمت خود مشکن

قدر خود را بشناس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الناز مامان بنیا
31 تیر 92 15:14
زیبا نوشتی
مامان آنی
17 مرداد 92 14:39
خیلی زیبا بود